فوق لیسانسه ها مشروط شدند

به گزارش وبلاگ محتوا، روزنامه جام جم - نوشین مجلسی: فوق لیسانسه ها به نقطه پایان رسید و می گویند دفتر این فصل از مجموعه لیسانسه ها فعلا بسته می گردد. سریال سروش صحت در این سری هم توانست مخاطبان خود را داشته باشد، اما مخالفان سرسختی هم داشت که نوک پیکان انتقادشان، گسست خط اصلی قصه از یک سو و تکرار شوخی ها از سوی دیگر بود.

فوق لیسانسه ها مشروط شدند

در این فصل غالبا همان شخصیت های لیسانسه های یک و 2 حضور داشتند و جو قصه هم در همان حال و هوا بود، اما تمایل نویسندگان برای نزدیک تر شدن به گونه تخیلی در بعضی سکانس ها بیشتر و همین نکته به یکی از موضوع های مورد بحث میان علاقه مندان و منتقدان سریال بدل شد. در این گزارش نگاهی انداخته ایم به مهم ترین اشتراک ها و افتراق های فصول سریال و انتقاد ها را با رضا جودی، تهیه نماینده مجموعه مطرح کردیم.

قلب متحرک

در دو فصل پیشین، حبیب با بازی درخور توجه هوتن صبور درخشید و به ستاره لیسانسه ها بدل شد، در فوق لیسانسه ها می گردد گفت بیشتر بار کمدی سریال روی دوش این شخصیت است و قصه نه چندان منسجم و بی جان این فصل بدون حبیب برای جذب مخاطب، حسابی کمیتش لنگ می زد. حبیب، بلاهت منحصر به فردی دارد که همین خصیصه نمک این شخصیت و بهانه ای برای دوست داشتنی بودنش شده است.

پسری با توهم دوست داشتنی بودن و خودخوشتیپ پندار که از فصل یک تا کنون از هیچ تلاشی برای تحقق ازدواجش دریغ نمی نماید و در این راه به هر لبخندی دل می بندد، اما خیلی زود سرخورده می گردد و هنوز آنچه می خواهد، میسر نشده است. میزان نمک حبیب در این فصل بیشتر شده و چند مشخصه دارد؛ از جمله این که با بیانی خاص همچون بازیگران تئاتر های کلاسیک و آن گونه که میان عام به بیان تئاتری شهره است، صحبت می نماید یا خیالپردازی های عاشقانه جالبی دارد که همه شخصیت او را در این فصل هم سرپا نگه داشته است، منتها این ادا و اطوار ها در بعضی قسمت ها حسابی توی ذوق می زند و نبود یک قصه و فیلمنامه را نشان می دهد. انگار که قرار است حبیب با این ترفند فقط زمان را بکشد!

پرواز شبح

در این فصل از سریال، بخش های تخیلی به قصه افزوده شده است، از جمله این موارد می گردد به پرواز شخصیت ها، معلق ماندن آن ها روی هوا، تکثیر یک فرد و... اشاره نمود. این ویژگی برای مخاطب ایرانی آن هم طیف وسیع مخاطب تلویزیون از نظر سن، سلیقه و... آنچنان که باید جا نیفتاده است و به همین خاطر برای بسیاری، این که میانه های قصه ای که تا زمانی آن را رئال تصور می کردند، شاهد صحنه های تخیلی باشند، خوشایند نبود و خیلی زود برای این مشخصه که در این فصل پررنگ تر شده بود، سریال را پس زدند.

یک وقت به فلانی برنخورد!

بازیگران چشم در چشم مخاطب می دوزند و با هر دیالوگ انتقادی نسبت به فلان صنف و گروه، رو به دوربین از آنان عذرخواهی می نمایند. ترفندی که صحت از همان فصل یک برای بعضی از جملات انتقادآمیز متن برگزیده، زیرکانه است و در خود هجو یا دست کم انتقادی به همین رفتار دارد که سازندگان آثار باید بعد نام بردن از هر شهر و شغلی در فیلم و سریالشان از اهالی و افراد مرتبط با آن عذرخواهی نمایند و حسن نیت خود را نشان دهند تا مبادا به کسی بربخورد.

این دست سکانس ها در این فصل هم مثل فصل های پیشین کم و بیش بود و به یکی از ویژگی های مجموعه لیسانسه ها تبدیل شده است. یکی دیگر از بخش هایی که در دو فصل قبل وجود داشت و در این فصل کمرنگ شده است، مربوط به پارک و حوض آب بود که در کنار آن نگهبانی با بازی مهران رجبی هم حضور داشت، این شخصیت در فوق لیسانسه ها حذف شده است و با رفتن او کمتر شاهد این سکانس خاص بودیم.

جاده خاکی

نمی گردد گفت حرف زدن رو به دوربین و خارج شدن از اتمسفر قصه سریال، ابتکار این سریال است؛ اما در لیسانسه ها و بیشتر از آن در فوق لیسانسه ها از آن زیاد استفاده شده است؛ کاری که به مذاق هر کسی خوش نمی آید. به ویژه مخاطبانی که دوست دارند غرق در خیال و قصه شوند و برای دقایقی هم که شده از دنیا حقیقی فاصله بگیرند و دنیا قصه را باور نمایند، اما صحت تصمیم گرفته، هر چند لحظه یک بار این شوک را به مخاطبانش بدهد و با خروج از دنیا آدم های فیلمنامه کمی هم با موضوع هایی بیرون از چارچوب تعریف شده قصه شوخی کند که در بعضی موارد بد هم از آب درنیامده است، اما تکرار آن گاهی قابل پیش بینی و آزاردهنده می گردد. یعنی بیش از آنچه چنین تفاوتی جذاب نباشد، تاکید بر آن دلزدگی ایجاد می نماید.

در واقع می گردد گفت این که هر متفاوت بودنی بها دارد، بر کسی پوشیده نیست پس اگر عده ای از مخاطبان هم این ساختارشکنی را برنتابند یا به مذاقشان خوش نیاید هم طبیعی است و تا اینجای کار نمی توان از سلیقه طنازانه نویسندگان اثر خرده گرفت، اما آنجا که یک تمایز مدام تکرار گردد، دیگر برای آنان که دوستش دارند هم، خاصیت خود را از دست می دهد.

دابسمش بازی

در این فصل دابسمش نقش ویژه ای دارد و در غالب قسمت ها بازیگران یک دابسمش با قطعات موسیقایی روز اجرا می نمایند که از بخش های محبوب سریال است و حسابی در فضای مجازی گل می نماید. این جذابیت، اما جدای از فضای قصه است. از همین رو می توان آن را تنها یک یار کمکی به حساب آورد و گفت هر جا کلام باز می ماند، دابسمش شروع می گردد! در واقع آنچه بسیاری از منتقدان می گویند عدم برخورداری سریال از قصه ای منسجم است.

فوق لیسانسه ها نه آنچنان که هر قسمتش، عنوانی دارد اپیزودیک است و نه یک روایت مشخص و خطی دارد. مجموعه ای است از داستانک ها درباره شخصیت های مختلف قصه که بعضی از آن ها بدون نخ تسبیح محکم و بی سرانجام کنار یکدیگر قرار گرفته اند تا جایی که بعضی از این قسمت ها را اگر در طول سریال جابه جا کنیم، تفاوت چندانی حاصل نمی گردد. در واقع به نظر می رسد سروش صحت برای این فصل به جای نوشتن یک قصه، بخش های مورد علاقه مردم در فصول قبل را تکرار نموده و کنار هم چیده است.

دکتر مهاجر هستم، مدرس...

دکتر مهاجر که در فصل 2 نقش پررنگ تری پیدا نموده بود، در این فصل یکی از محور های اصلی قصه شده و چه از نظر قصه و چه از منظر حرکات دستی که برایش تعریف شده است، حضورش بیش از پیش به چشم می آید.

البته در این مورد ارتباط بازیگر با نقش هم تاثیر بسزایی دارد؛ رخت آقای دکتر قصه فوق لیسانسه ها بر تن بیژن بنفشه خواه خوش نشسته و نشان داده این نقش پتناسیل پررنگ تر شدن را داشته است.

منبع: برترین ها

به "فوق لیسانسه ها مشروط شدند" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "فوق لیسانسه ها مشروط شدند"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید