از ماست که برماست

به گزارش وبلاگ محتوا ؛ نصرالله حدادی ـ خدا رحمت کند مرحوم سید عبدالغفار طهوری را، که مظهر دوستی و مروت و وفا بود. در اواخر دهه شصت، آن گاه که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تصمیم گرفت، برای ناشران پروانه نشر صادر کند، روزی او را در حالتی که کاملاً رنگ و رویش پریده بود، بر روی پله های طبقه دوم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دیدم. گویا با یکی از مسؤولین وقت ارشاد، به نام رضاخانی، به خاطر قیمت گذاری بر روی کتاب تحفة العالم بگو مگوی مختصری کرده بود و با آن حالت، از اتاق مسئوول خارج شده و برای تجدید قوا، بر روی پله نشسته بود که من سر رسیدم. از چند و چون کار پرسیدم؛ گفت: این بابا خیال میکنه رضاخانه، هرچی من می گویم. حرف خودش را میزند و کار به اینجا رسید که مشاهده میکنید. او را دلالت کردم و از آنجا که طبعی شوخ داشت، به او گفتم: میگن: طهوری، با عوامل رژیم همکاری می کرده! نگاه معناداری به من کرد و گفت: راست می گویند، یک روز رفتیم پیش مهرداد پهلبد. وزیر و رییس و همه کاره وزارت فرهنگ و هنر. در آن زمان بنگاه ترجمه و نشر کتاب رو به روی دانشگاه یک کتاب فروشی دو دهنه داشت و کتاب های خوبی چاپ می کرد. میزان تخفیف ارائه شده به کلیه کتابفروشی ها، بیست درصد و به مشتریانی که به صورت تک فروشی، کتاب در اختیارشان قرار می گرفت هم بیست درصد بود و برای ما صرفه اقتصادی نداشت. عده ای از ناشران آن روزگار، به نمایندگی از سوی اتحادیه ناشران، به خاطر مضایق و اعمال سلیقه های فردی و بدون ضابطه، قصد کردیم تا در این ملاقات، از مسائل نشر و کتاب بگوییم. به اتفاق دوستان، خدمت وزیر رسیدیم و با خوشرویی او روبرو شدیم. این ملاقات قریب به یک ساعت به طول انجامید و هرکدام از دوستان، بخشی از مسائل نشر را بازگو کردیم و او با دقت گوش داد و در پایان، قول مساعد داد تا نسبت به رفع آن ها، اقدام کند و به هنگام خروج از دفتر وزیر، به آرامی گفت: ناگفته دیگری آیا دارید؟ به یادم آمد، موضوع میزان تخفیف بنگاه ترجمه و نشر کتاب را بازگو کنم. وقتی که این موضوع را شنید، بدون این که پاسخی بدهد، به سمت تلفن رفت و به مدیر دفترش گفت: بلافاصله مدیر انتشارات را پای تلفن احضار کن. دو سه دقیقه بعد، منشی اطلاع داد که مدیر انتشارات منتظر اوامر ایشان است. ما تماماً ساکت ایستاده بودیم، و او آمرانه، دستور داد: آقایان ناشران، گله مند میزان تخفیف در بنگاه ترجمه و نشر کتاب هستند، ضمن تحصیل رضایت آنان، میزان تخفیف متعارف بنگاه را پس از مشورت با آن ها تعیین و در غیر این صورت، درِ تمام فروشگاه ها را ببندید! دستور آنقدر صریح بود که بلافاصله از قوه به فعل آمد و اگر منظور دوستان، همکاران از این طریق با رژیم پهلوی است، آن را قبول دارم! با هم از ساختمان ارشاد خارج شدیم و سر راه، سری به بیژن ترقی و انتشارات خیام و حال و احوالی با فرزندان حاج آقا جواد اقبال کرد و اظهار لطفی بین ایشان و بنده با آقای علی محمدی اردهالی رد و بدل شد و به میدان مخبرالدوله که رسیدیم، او به سمت دانشگاه و من هم به طرف ناصر خسرو، از هم جدا شدیم.

از ماست که برماست

این روزها که مدیران موسسات پخش کتاب، دادشان به هوا برخاسته و از میزان تخفیف ارائه شده به مشتریان، در فضای مجازی و همچنین فروش مستقیم با تخفیف غیرمتعارف گله مندند، امر تازه ای نیست و بازار عرضه و تقاضاست که مُعیّن می کند کدام کالا را باید به چه میزان تخفیف خرید و یا فروخت، هرچند که همواره و همواره شرایط کتاب، با سایر کالاها تفاوتی اساسی داشته و دارد و آفت هر دم افزون تورم، که تأثیر مستقیم بر روی معیشت مردم دارد، اولین کالایی را که از سبد خرید آن ها حذف می کند، همانا کتاب است.

در روزگاری که کتاب از سوی وزارت ارشاد قیمت گذاری می شد، می توانم ده ها کتاب را مثال بزنم که سه چهار برابر قیمت پشت جلد آن، به فروش می رسیدند و ناشر اصلاً تخفیفی را برای فروش کتاب هایش در نظر نمی گرفت. سینوهه، نوشته میکاوالتاری، با ترجمه مرحوم ذبیح الله منصوری، در دو جلد، با قیمت پشت جلد 150 تومان، کمتر از چهارصد تومان، به فروش نمی رسید. نوبت عاشقی محسن مخملباف، چهل و پنج تومان قیمت گذاری شده بود و به راحتی یکصد تومان از مشتری تقاضا می شد. خواجه تاجدار، که از سوی انتشارات امیرکبیر مصادره شده به چاپ می رسید، ظاهراً قیمت داشت، اما امکان تهیه آن با قیمت معلوم شده نبود و هنر آشپزی رزا منتظمی، دوجلدی، قیمتی کمتر از چهارصد تومان داشت، اما بیش از هزار تومان به فروش می رسید. فرهنگ معین، با آن که در هر نوبت چاپ، بیش از بیست هزار دوره از سوی امیرکبیر به چاپ می رسید، به شکل پیش فروش، فروخته می شد و به راحتی بیش از چهار پنج برابر قیمت رسمی آن خریدار داشت. حافظِ انجمن خوشنویسان، به خط کیخسرو خروش، 120 تومان قیمت خورده بود، اما تا چهارصد تومان به فروش می رسید، و فرهنگ حییم با آن که از سوی انتشارات فرهنگ معاصر، به میزان 15 درصد شامل تخفیف از قیمت پشت جلد عادلانه می شد، به راحتی، قابلیت آن را داشت که بیش از قیمت اصلی به فروش رسد و رساله نوین امام خمینی که از سوی بی آزار شیرازی، تهیه و تدوین شده بود و انجام کتاب و مرحوم سلامی آن را به چاپ رسانده بودند و در شمارگان حداقل در هر بار، بیست هزار نسخه به چاپ می رسید، مثل آب خوردن، بیست درصد بالای قیمت آن به فروش می رفت و بازار داشت و چه بسیار کتاب های دیگر. این وضع تقریباً تا سال 1370 ادامه داشت و طی دهه 1380 ـ 1370، وزارت ارشاد دیگر خود را متولی قیمت گذاری کتاب نمی دانست و اگر می دانست هم، چندان مؤثر نبود و بازار عرضه و تقاضا، آن را معلوم می ساخت. در این دهه، که ابتدای آن با دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی توأم بود و با دولت اصلاحات ادامه یافت، بازار کتاب پس از پایان دوران دولت سازندگی و شروع حرکت دولت جدید، دچار شکوفایی شد و برخی از کتاب ها، شمارگان حیرت انگیزی پیدا کرده بودند و با شروع به کار چهار سال دوم دولت اصلاحات، فرایند نزولی شروع و پدیده ای که در این دهه 1380 ـ 1370 ـ تقریباً در بین برخی از ناشران رو نشان داده بود، کاملاً علنی شد: تغییر قیمت، بنابه تقاضای بازار و با شروع به کار دولت جدید در سال 1384، شاهد شرایطی بودیم که بهتر است به آن نپردازیم و از شروع به کار دولت جدید، بسیاری از امیدهای از دست رفته مجدداً جوانه زدند و در چهار سال ابتدایی، فرایندی نسبتاً آرام بر بازار کتاب ـ و کلیه کالاها ـ حاکم بود و بحران آفرینی های داخلی و خارجی، بیشترین آوار را متوجه صنعت نشر کشور نمود و کمبود و گرانی مواد اولیه، بیش از پیش، بازار کتاب و نشر را تحت الشعاع خود قرار داده و با آمدن کرونا قوز، بالاقوز شد تعطیلی یک ماهه فروردین، گرانی ارز ـ و به تبع آن سایر کالاها ـ و همچنین عدم برگزاری نمایشگاه کتاب، نتیجه ای را رقم زد که می تواند آینده نشر کشور را تحت الشعاع قرار دهد. فروش تک نسخه ای، در فضای مجازی، با تخفیف 20 تا 30 درصد و کلی فروشی، در سطح بیش از پنجاه درصد آن هم از سوی ناشران شناخته شده، به خصوص آن دسته از ناشرانی که گفته می گردد: تولید قریب به هشتاد درصد عناوین کتاب های چاپ جدید را برعهده دارند، و صد البته با قیمت هایی که بعضاً غیرمتعارف است و گاهی، تا پنج برابر قیمت تمام شده، نرخ گذاری می گردد، و طبیعی است که ارائه این گونه تخفیف ها، زیانی را متوجه آن ها نسازد و این چنین است که از کتاب زند در بلوار کریم خان تهران، تا کتاب فروشی یکصد و بیست ساله اسلامیه در بازار، قصد دارند عطای کار را به لقایش ببخشند.

در دهة هفتاد، بخش اعظم مؤسسات پخش کتاب، تشکلی را به راه انداختند و هر هفته، طی نشست هایی به بررسی مسائل می نشستند و مصوباتی داشتند، که رعایت آن ها الزامی بود، اما هرگز منویات آن ها به صورت صد در صد از قوه به فعل نیامد و موزعین که زیر ورقه مصوبه تخفیف بیش از سی درصد را امضا کرده بودند، به راحتی آن را دور می زدند و حتی در مقام انکار موضوع نیز برمی آمدند و وقتی به طور خصوصی با آن ها گفت وگو می کردم و از این عهدشکنی می گفتم، کمبود نقدینگی شرایط حاکم بر بازار را پیش می کشیدند و شاهد می آوردند.

فرایند قیمت گذاری های نامعقول، ارائه تخفیف های نامعقول تر، تغییر دائمی قیمت پشت جلد کتاب ها ـ در یک چاپ، آن هم بارها و بارها ـ از بین رفتن ویترین کتابفروشی ها، چاپ کتاب های عموماً ترجمه شده و نه تألیفی، کپی کاری و کتاب سازی، و آفاتی از این دست، یقیناً آینده نه چندان روشنی را برای بازار کتاب رقم خواهد زد.

کتاب فروشی که مطلقاً گرد نشر نمی گردد و فقط با فروش کتاب، درصدد امرار معاش است، چه یک ساله باشد، چه یک قرن را طی کرده باشد، کمرش خواهد شکست و گواه آن، خانه کتاب مفید، که هنوز یک سال از راه اندازی آن نگذشته که می گوید: با این میزان تخفیف و قیمت گذاری ها، ادامه کار میسر نیست و امیدوارانه آمدیم، اما، به در بسته خورده ایم و هرچه می گوییم: چرا این میزان تخفیف؟ می گویند: شرایط بازار، عرضه و تقاضا، کمبود نقدینگی، و ده ها عذر و بهانه درست و بعضاً نادرست و در این رهگذر، ما نمی توانیم از پس مخارج برآییم و اگر کرایه مغازه می دادیم، واویلا بود. در این شرایط باید گفت: از ماست که برماست و آنچه که امروز بر بازار کتاب حاکم است، هر سر منشأیی که داشته باشد، نتیجه اش ویرانی کتاب فروشی هاست و بر سر شاخ نشسته ایم و بُن می بُریم و می باید فکری کرد.

گواه صادق، گفته های ابراهیم کریمی زنجانی مدیر پخش دوستان (گزیده) و عباس حق روستا مدیر پخش سرزمین. خوشنامانی که حداقل سه چهار دهه است که فقط موزع کتاب هستند و گفته های آن ها را باید جدی گرفت.

جامعه کتاب نخوان ما، عادت دارد برای هر کالایی، ولو هرچقدر گران و نامعقول، هزینه کند، اما برای کتاب، نه.

شاید این از بخت بد کتاب در ایران است که هرگز به دیده یک کالا ـ حتی کالای فرهنگی ـ دیده نشده و همین دیدگاه، اجازه نداده تا عموم ناشران، دیرپا باشند. از ابراهیم رمضانی و ابن سینا گرفته، تا زنده یاد بیوک چیت چیان و انتشارات مرتضوی. با رفتن و جا خالی کردن اینان، راه، دیگر ادامه پیدا نمی کند و در شرایط نسبتاً بحرانی فعلی، اگر هم اندیشی و وحدت رویه صورت نگیرد، یقین کنید در دهه ابتدایی قرن آینده، باید نام کتاب فروشی را در افسانه ها، یاد کنیم!

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران

به "از ماست که برماست" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "از ماست که برماست"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید